پژوهشگر:
محسن محرابی، کارشناس ارشد تاریخ ایران
دورۀ اسلامی از دانشگاه اصفهان.
موقعیّت جغرافیایی روستای رحمت آباد:
روستای تاریخی رحمت آباد از توابع خوانسار و در شمال غربی اصفهان واقع شده است. فاصلۀ تقریبی این آبادی از مرکز استان یعنی اصفهان حدود ۱۲۰ کیلومتر، از خوانسار 30 کیلومتر، و از گلپایگان نیز 40 کیلومتر میباشد. از لحاظ تقسیمات کشوری، روستای رحمت آباد، جزو استان اصفهان، شهرستان خوانسار، بخش مرکزی و دهستان کوهسار قید شده است. این روستا در عرض جغرافیایی ۳۳ درجه و ۱۱ دقیقه و ۵۷ ثانیه و طول جغرافیایی ۵۰ درجه و ۳۶ دقیقه و ۱ ثانیه و در ارتفاع ۲۲۴۰ از سطح دریا قرار دارد[1]. تا چند دهۀ اخیر خوانسار و گلپایگان از لحاظ تقسیمات ادارى، ناحیۀ واحدى را تشکیل مىداده اند و در حقیقت خوانسار بخشی از گلپایگان تلقی میشد؛ بنابراین، به مثابۀ آن، روستای رحمت آباد به همراه تمام روستاهایی که امروزه جزیی از خوانسار میباشند نیز از توابع گلپایگان و بخشی از حاکمیّت اداری آن شهر محسوب میشدند، اما با تفکیک خوانسار از گلپایگان و تبدیل آن بخش به یک شهرستان مجزا و یک حوزۀ مستقل اداری، رحمت آباد نیز ضمیمۀ خوانسار و جزو حوزۀ استحفاظی و اداری این شهرستان گردید.
چگونگی نامگذاری روستای رحمت آباد و پیشینۀ تاریخی آن:
در بررسی قدمت یا سابقۀ نام این روستا، به نظر میرسد رحمت آباد» نامیست که از زمان صفویه بر این روستای تاریخی اطلاق شده باشد. احتمالاً کهنترین منابع موثقی که از نام رحمت آباد یاد میکنند، به ترتیب در کتابهای المسالک و الممالک» ابن خردادبه (متوفی 300 ه.ق)، الخراج و صناعة الکتابة» قدامة بن جعفر (متوفی 328 ه.ق)، و أحسن التقاسیم» مَقدَسی (متوفی 380 ه.ق)، جغرافیانویسان اسلامی قرون سوم و چهارم هجری آمده باشد.
ابن خردادبه در باب مسافت میان شهرهای کشور، از رحمت آباد با نام قُنوران» یاد کرده و می آورد که کسى که بخواهد از کرج[2] آهنگ اصفهان کند باید از کرج تا خرماباذ (خرمآباد) هفت فرسخ، از خرماباذ تا ابقیسه[3] هفت فرسخ، از ابقیسه تا جرباذقان (گلپایگان) شش فرسخ، از جرباذقان تا قنوران هشت فرسخ، از قنوران تا مرج و زهر[4] هفت فرسخ، از مرج و زهر تا ماربین چهار فرسخ، از ماربین تا ازمیران دوازده فرسخ، و از ازمیران تا اصفهان سه فرسخ را طی کند. بنابراین از کرج تا اصفهان پنجاه و چهار فرسخ راه است[5] قدامۀ بن جعفر صاحب اثر الخراج نیز از رحمت آباد با عنوان قنوران» نام برده[6] که گویا وی مطلب را عیناً از همین متن ابن خردادبه برداشته است؛ اما مقدسی مؤلف کتاب أحسن التقاسیم از قنوان» اسم برده و در باب فواصل راههای ایالات عراق، این منطقه را یکی از مکانهای اصلی حدّ فاصل همدان و خرمآباد به اصفهان ذکر کرده است[7] (المقدسی، بیتا، 402). علی ایّحال به نظر میرسد که قنوران» نام اصلی و صحیح روستای رحمت آباد و شاید معرّب شدۀ کُنوران»[8].بوده است. البته در مورد چگونگی انتخاب اسم قنوران و معنی و مفهوم آن هیچ اطلاعی در دست نیست و ما نمیدانیم چرا و به چه علّت چنین نامی بر این قلعه اطلاق شده است
مسجد حضرت ابوالفضل مجاور مهمانسرای فعلی حضرت ابوالفضل واقع در خیابان شهدا است. این مسجد کوچک را سابقاَ مسجد حاج علی اکبر» می نامیدند و علت آن به سبب متولی آن حاج علی اکبر بوده است (حاج علی اکبر سر سلسله خاندان اخوان اقبالی و محمدخانی است) بنابر مشهور مسجد فوق را بانویی نیکوکار به نام منوّر خانم» احداث نموده است. در ضلع شرقی مسجد (ورودی نه ) سنگ قبر این بانوی نیکوکار بر دیوار نصب است. بر لوح قبر ایشان چنین نقر شده است:
فی تاریخ وفات مرحومه المغفوره المشکوره سعیده الصالح منورخانم بنت مرحوم باقی فی تاریخ سنه 1320» . بر روی سقف چوبی مسجد، اشعاری از محمد جواد افسر» در خصوص تجدید بنای مسجد در سال ۱۳۳۹ آمده است. متن اشعار چنین است:
ادامه مطلب
خانه سلطانیها در حقیقیت منزل مسی آقا شیخ ملا محمد اسماعیل سلطانی فرزند حاج علی اکبر از علماء و فضلاء خوانسار است که امور زندگانی ایشان به زراعت و فلاحت اداره می گردید . تحصیلات عمده ایشان در اصفهان بود و از آیت اله حاج شیخ عبدالکریم حائری و سید ابوالحسن اصفهانی دارای اجازه بوده است.
بسیار مقید به شعائراسلامی به ویژه اقامه عزای
حسینی بوده است. پس از مراجعه از اصفهان به خوانسار در محل زندگی خویش محله بابا
سلطان بنیاد منزل مسی عظیمی را نهاد و به برقراری و اقامه عزای حسینی اهتمام
ورزید به ویژه در ماه های محرم و صفر روضه خوانی و عزاداری در این منزل از زمان
تاسیس تاکنون ادامه دارد. مرحوم ملامحمد اسماعیل در محرم 1362ق مطابق با 1322 ش در
بابا سلطان درگذشت. و در قبرستان عمومی آن دفن گردید. در سالهای اخیر بر اثر گسترش
خیابان و تخریب بخشی از قبرستان عمومی بابا سلطان مدفن ایشان مجاور مقبره پیر جلال
الدین سلطان در وسط بلوار واقع گردیده است.
ملامحمداسماعیل سلطانی
منزل مسی ملا اسماعیل و سپس فرزند ایشان شیخ حیدر سلطانی که در سال 1314شمسی بنیاد نهاده شده از جمله آثار تاریخی خوانسار است که در زمینی حدود 1000متر مربع بنا نهاده شده و از سال 1317شمسی در تمام روزهای محرم و 10 روز اول صفر مراسم روضه خوانی و برگزاری عزاداری امام حسین تاکنون به ویژه در شب تاسوعای حسینی که کلیه عزاداران محله بابا سلطان و مناطق اطراف آن را اطعام می نمایند. آقا شیخ حیدر سلطانی فرزند محمد اسماعیل از شاگردان آقا شیخ علی اصغر کرمانی و آقا نجفی و آقا نورالدین خوانساری بوده و با شیخ علی اکبر رفیق مباحی بوده است. وی در 8/2/1368 در خوانسار وفات یافته ودر مجاور قبر پدر مدفون گردید.
منبع:
تاریخ عزاداری های سنتی خوانسار ، جلد اول، حمید رضا میرمحمدی، انتشارات فرهنگ و اندیشه جاوید ،چاپ اول 1397 محرم الحرا م (1440 ق)، ص 200 .
متأسفانه با خبر شدیم وقفنامه سنگی مسجد ملاحسن سردشت توسط سارقان میراث فرهنگی در تابستان امسال به سرقت رفته است. قدمت این وقفنامه سنگی حداقل به 160 سال پیش می رسیدکه به دلیل نبود موزه میراث فرهنگی در شهر و انتقال این آثار به موزه و حفظ و نگهداری از این اسناد تاریخی ، متاسفانه به راحتی در دسترس سرقت قرار میگیرد. لازم به ذکر است که این مسجد در سالهای گذشته نیز توسط عده ایی مورد حفاری قرار گرفته بود. امید است حساسیت مردم نسبت به حفظ و نگهداری این آثار بیشتر گردد و مسؤلین شهر نیز در راه اندازی هرچه سریعتر موزه مردم شناسی خوانسار همت بگمارند.
منبع: مقاله وقف نامه های سنگی خوانسار (سنگ نبشته ای موقوفات خوانسار)، محبوبه خسروی، مجله وقف میراث جاویدان پاییز 1388 شماره 67
میرزا فرخ خان غفاری، نامبُردار به امینالدوله و سپس امینالملک، پسر میرزا محمدمهدی غفاری کاشی، از رجال پرآوازه حکومتی در نیمه نخست حکمرانی دودمان قاجار بر ایران به شمار میآید. وی در جوانی به دربار فتحعلی شاه وارد شد و در سال ۱۲۳۹ قمری به رتبه سرهنگی رسید. او سپس در جایگاه صندوقداری در دربار محمدشاه قاجار، سپس حکمرانی اصفهان، گیلان و کاشان در دورههای گوناگون به حضور خود در منصبهای دولتی ادامه داد. فرخ خان غفاری اما در دوره ناصرالدین شاه، به برههای تازه از حضور ی خود وارد شد. وی که لقب امینالملک را در سال 1272 قمری از شاه گرفته بود، برای امضای معاهده پاریس به عنوان سفیر فوقالعاده به دربار ناپلئون سوم رفت و سه سال بعد به ایران بازگشت. وی پس از بازگشت، مدتی وزیر دربار ناصری بود و زمانی نیز به حکومت خوانسار و نطنز رسید.
نقاشی از چهره میرزا فرخ خان منصوب به صنیع الملک نقاش قاجاری(موزه ملک)
منبع: مقاله موقوفه میرزا قهرمان امین لشکر ناصرالدین شاه قاجار»،حمیدرضا میرمحمدی، مجله وقف میراث جاویدان، شماره94،تابستان 95.
مسجد آقا نظر
مسجد آقا نظر در جنوب شهر خوانسار در محلهای موسوم به محله
لبرود واقع است. مسجد فوق مجاور رودخانه خوانسار، در مکانی خوش منظره، زیبا و با
طراوت توسط مرحوم آقا نظر بنیانگذاری و یا تجدید بنا گردیده است (1) متأسفانه
اطلاعاتی در خصوص بنیانگذار مسجد بهصورت مکتوب حاصل نشد. آنچه مسلم است آنکه
ایشان عالمی فاضل بوده و در وادی السلام نجف مدفون است (2)مسجد فوق از زمان حیات آقا نظر تا کنون، سه
مرتبه تجدید بنا گردیده است.
میرزا قهرمان (واقف)
میرزا قهرمان قمشهای اصفهانی در سال 1244 ه.ق متولد و نسبت خود را به میر فتاح از سرداران شاه عباس میرساند. وی در زمان حکومت ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار سمتهای مختلفی را عهدهدار بود و در سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا در سال 1290 ه.ق به همراه شاه به اروپا رفت و در همین سال به ریاست اداره تدارکات ارتش منصوب گردید و در سال 1292 ه.ق وزیر گمرکات و در سال 1296 ه.ق برای بار دوم به پیشکاری و وزارت مظفرالدین میرزا ولیعهد منصوب گردید. در سال 1299 وزیر فواید عامه و در سال 1301 ه.ق تصدی خالصهجات دولتی را نیز به عهده گرفت و به سمت وزیر لشکر (رییس دارایی ارتش) برگزیده شد. میرزا قهرمان در سال 1307 ه.ق در مسافرتی که به خوانسار و گلپایگان داشته آسیای آبی مجاور مسجد آقا نظر را از ورثه مرحوم حاج ابراهیم خوانساری خریداری نموده و وقف مسجد نموده است. وی در سال 1310 در تهران درگذشته است (3) شرح مسافرت ایشان به خوانسار و گلپایگان در سفرنامه ایشان تحت عنوان رومه خاطرات امین لشکر» منتشر گردیده است (4) لازم به ذکر است که شهرهای خمین (کمره)، گلپایگان (جرفادقان) و خوانسار در زمان قاجار حکومت واحدی را تشکیل میدادند و آنان را ولایات الثلاث» مینامیدند. میرزا قهرمان در خاطرات خود تحت عنوان امین لشکر» یادداشت نموده: چون رومه دوره اقامت تبریز به خط میرزا سمیع گلپایگانی خوشنویس بود در ذی القعده 1307 به گلپایگان و خوانسار آمدم از روی مسودههای سابق دادم نوشتهاند (5) تذکر یک نکته چون در مردادماه سال 1366 ه.ش سیل عظیم و ویرانگری در خوانسار جاری شد و بخشهای وسیعی از شهر را تخریب نمود. لذا تغییراتی در نقشه تفصیلی شهر بهویژه در اطراف مسیر رودخانه توسط شهرداری اعمال گردید. در همین راستا آسیاب موقوفه مسجد تخریب و با توافق بهعمل آمده با اداره اوقاف و امور خیریه معاوضهای در خصوص مکان آسیاب فوق صورت گرفته و تنها آب آسیاب جهت مصرف وارد حوض مسجد گشته و پس از مصرف وارد رودخانه میشود (6)
متن وقفنامه
هوالواقف بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الواقف علی قلوب العارفین و العارف بقلوب الواقفین و الصلوه و السلام علی محمد و الطاهرین المعصومین من الان علی یوم الدین. اما بعد غرض از ترقیم و تحریر این ارقام شرعی ارتسام میمنت اختنام آنستکه بتوفیق یزدانی و تأیید ربانی قربة الی الله و طلباً لمرضاته لیوم ینفع مال و لابنون (7)
ادامه مطلب
مسجدجامع قودجان واقع در مرکز روستای قودجان شهرستان خوانسار و از بناهای مرحوم حاج محمد باقر قودجانی(فرزند حاج زین العابدین قودجانی) است. این مسجد دارای وقفنامه سنگی می باشد که بر دو سنگ» توسط محمد ابن استاد فرهاد حک شده و در جلوی در ورودی مسجد قرار گرفته است.
بنابر آنچه در سنگ نوشته وقفی آورده شده است تاریخ بنای مسجد 1264 هجری قمری» ثبت گردیده (وقف مسجد نمود حاجی باغ در هزار و دویست و شصت و چهار) است که نشان دهنده این است که این مسجد از بناهای مربوط به دوره قاجار است.
متن وقفنامه سنگی به شرح زیر است:
منبع : مقاله وقفنامه های سنگی خوانسار، محبوبه خسروی،مجله میراث جاویدان، شماره 67، سال 17
دوران کودکی
در این نشست ابوالقاسم اشرفالکُتّابی خود را معرفی کرد و اظهار داشت: من متولد اول مهرماه 1303 در شهر خوانسار هستم. دو خواهر و دو برادر داشتم و فرزند سوم خانواده بودم. نام مادرم خاتون و نام پدرم ملامحمد مهدی بود. پدرم ، معلم و خطاط بود. من در مکتبخانه پدرم درس خواندم و در آنجا عمجزء، گلستان و بوستان سعدی را یاد گرفتم. خانواده ما همه معلم، مکتبدار و خطاط بودند. مادرم معلم مکتبخانه و معلمّه دخترها بود. از دوران کودکی به مطالعه کتاب علاقه داشتم. پدرم ناسخالتواریخ چاپ سنگی و رحلی داشت که آن را میخواندم. با این حال دو سالونیم توانستم از کلاسهای پدرم استفاده کنم.
در سن هشت سال و نیم بودم که پدرم در سن 63 سالگی فوت کرد. چون مادر و دو خواهرم در خانه بودند ترک تحصیل کردم و بنا به خواسته برادرم به مغازه خواربارفروشیاش رفتم و آنجا شاگردی کردم. خوانسار شهر کمجمعیتی بود. پانزده، شانزده هزار نفر در آن ست داشتند. امورات زندگی ما از آن مغازه میگذشت. چند سالی با برادرم بودم و بعد شاگردی فرد دیگری را کردم. من دوران جنگ دوم جهانی را درک کردم. وضعیت خوانسار بههم ریخته و همه چیز کوپنی بود.
این ناشر قدیمی ادامه داد: در سال 1322 به تهران آمدم و به سراغ کار کتاب رفتم. اقوام زیادی داشتیم که خوانساری بودند و در تهران کتابفروشی داشتند. یکی از آشنایان مرا دید و گفت: علیاکبر علمی شاگرد میخواهد. مغازهاش در ناصرخسرو و نزدیک شمسالعماره بود. من آنجا حسابدار آقای جعفری بودم و به او کمک میکردم. اول خیلی تخصص نداشتم، اما چون به کارم علاقه داشتم ماندم. من حساب سیاق بلد بودم. هر ماه 80 تومان مزد میگرفتم. بعد کمکم بیشتر شد. بعد از اینکه آقای جعفری رفت حقوقم به 200 تومان و حول و حوش 300 تومان رسید.
ادامه مطلبتدوین: محسن محرابی (کارشناس ارشد تاریخ)
عالِم فاضل، محقّق جلیل، و جامع علوم معقول و منقول، شیخ میرزا محمّدحسن داورپناه خوانساری» معروف به قاضى عسکر»، در سال 1297 ه.ق/ 1257 ه.ش (یا به قولی دیگر، حدود سال 1300 ه.ق) در خوانسار و در خاندانى اهل علم و ادب دیده به جهان گشود. پدرش حاج شیخ میرزا حسین» فرزند ملاّ حسن بن ملاّ حسین» از علما و فضلا و ادباى زمان خود در خوانسار بود. میرزاحسین» در مدرسۀ مریم بیگم» خوانسار تدریس میکرد و عدّۀ زیادى از علماى خوانسار در ادبیّات از درس او بهره میبردند. میرزا حسین در سال 1308 ه.ش وفات یافت و در مقابر پاقلعۀ خوانسار (قبرستان غربی) مدفون شد. همسر او (والدۀ میرزا محمّدحسن) هم از سادات مکرّمه و دختر آسیّدمحمود میراشرف» است که قبرش کنار آرامگاه مرحوم آقامیرزا محمود ابن الرضا» واقع است.
میرزامحمّدحسن داورپناه خوانساری». منبع: درگاه الکترونیکیِ مجموعه تاریخی، فرهنگی و مذهبی تخت فولاد:
http://takhtefoulad.ir/TakhteFoolad/Pages/Mashahir.aspx?ItemId=1543
شیخ محمّدحسن داورپناه ابتدا در زادگاه خود، خوانسار، و سپس در اصفهان به تحصیل علوم مقدّماتی و دینی پرداخت. برخى از اساتید او در اصفهان عبارتند از: ملاّ محمّد کاشانى»، ملاّ عبدالکریم گزى»، و سیّدمحمّدباقر دُرچه اى». او همچنین از شاگردان خاصّ شیخ محمدحسن اصطهباناتی شیرازى» نیز به شمار میرفت. استاد جلال الدّین همایى» در اینباره مینویسد: قاضى عسکر از شاگردان خاصّ شیخ حسن شیرازى، تلمیذ مورد توجّه ملاّ محمّد کاشانى بود که کار ریاضتش به جنون کشید و من شیخ حسن را در حال جنون زیارت کردم، حالى داشت».
ادامه مطلب
تاریخ عزاداری های سنتی خوانسار ، جلد اول، مولف حمید رضا میرمحمدی انتشارات فرهنگ و اندیشه جاوید چاپ اول 1397 ( محرم الحرام 1440 ق)
کتاب فوق بر اساس آنچه در مقدمه آن آمده است جلد اول از مجموعه سه جلدی تاریخ عزاداری های سنتی خوانسار است. مجلد فوق در 332 صفحه و در 6 فصل تنظیم و ارائه گردیده است .
مباحث مورد بحث در مجلد اول عبارتند از :
- تاریخ عزاداری در ایام محرم خوانسار(هیات مذهبی)
- عزاداری در بیوت علماء خوانسار
- تعزیه خوانی در خوانسار
- هیات قمه زنی در خوانسار
- یادنامه ذاکران حسینی در خوانسار
- شاعران اشعار عاشورایی در خوانسار
آنچه از نظر تاریخی بر غنای اثر فوق افزوده است ارائه اسناد و مدارک فراوان و تصاویر مربوط به سابقه عزاداری سنتی در این شهر است . لازم به ذکر است که اکثر مطالب ارائه شده در تاریخچه هیات های مذهبی به صورت میدانی مورد مطالعه قرار گرفته و برای اولین بار به رشته تحریر در آمده است .
امید است انتشار مجلدات دیگر اثر فوق بتواند بخش های دیگری از تاریخ مذهبی و پیشینه پربار علمی و فرهنگی خوانسار را به علاقه مندان ارائه نماید.
هرچند کار فرهنگ نویسی از زمان تالیف لغت فرس تا لغت نامه دهخدا پیوسته رو به رشد و تکامل داشته است و با اینکه امروزه متن کامل پنجاه جلدی لغت نامه شامل 743، 342 لغت در دست ماست یا با به کار گرفتن روایت دوم لوح فشرده لغت نامه دهخدا یا واژه یاب فضای مجازی، واژه های دلخواه خویش را می توانیم بیابیم و معنی آن را با شاهدش مورد مطالعه قرار دهیم، اما ضمن سپاس از سعی مشکور فرهنگ نویسان و لغت نامه نگاران بزرگ فراموش نباید کرد که رویکرد اغلب این لغت نامه نگاران در واژه گزینی توجه به ضبط مکتوب آنهم از متون خاص و فاخر ادب فارسی بوده است و بسیاری از لغتها و ترکیبات و کنایات و عبارات است که بخصوص در بخش گویشها و فرهنگ گفتاری مردم در لغت نامه گرد نیامده است. شاید اگر چنین توجهی صورت می پذیرفت بسیاری از واژه هایی که هم اکنون در بعضی از موارد غریب و ناآشنا و مهجور جلوه می کند ساده تر فهمیده می شد و راه را هم برای درک متون و همچنین زایایی و غنای زبان رسمی بهتر و بیشتر می گشود با اینکه در سالهای اخیر به گویشها نیز عطف عنایتی شده است و مجموعه هایی کم و زیاد، دقیق و نادقیق روشمند و ناروشمند گرد آمده است (صادقی / 6) ولی در حوزه مقایسه این واژه نامه های گویشی با یکدیگر از سویی و با لغت نامه های بزرگ زبان از دیگر سو کار زیادی انجام نپذیرفته است، ضرورتی که می تواند پرده از روی بسیاری از نامفهومیهای لغوی بردارد و البته فرهنگستانها را هم از نتایج این تحقیقات در امر واژه سازی بهره مند سازد.
تلاش در جهت معرفی و یافتن واژه های فرهنگ عامه بویژه واژه های گویشی و همچنین بده بستانهای میان فرهنگی و تطورهای صورت گرفته در جابجایی و هجرت واژه ها از جغرافیایی به جغرافیای دیگر در حوزه معنایی آوایی، ساختاری و . کاری مهم و ارزشمند خواهد بود.
این قلم در کار شناخت و تحلیل یکی از گویشهای منطقه مرکزی ایران به نمونه هایی برخورد که امیدواراست گزیدهای از آنها بتواند در این مقاله بگنجد و تقدیم گردد.
معرفی کتاب : محسن محرابی
سخنی کوتاه دربارۀ مؤلف کتاب:
استاد حسین نجفی زاده در دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۷ در خوانسار به دنیا آمد. وی از خاندانهای سادات » و از احفاد سیّد ابوالقاسم جعفر خوانساری» (۱۱۵۸–۱۰۹۰ه.ق)، مشهور به میرکبیر»، از علمای بزرگ اواخر عهد صفویه و مدفون در قودجان است. پدران نجفی زاده همه از علمای دین زمان خود بودند، که از آنها هم تألیفاتی برجای مانده است.
در کودکی در محلۀ رئیسان و در عمارت میرمحمّدصادق» میزیست. تحصیلات ابتدایی و بخشی از متوسّطۀ خود را در خوانسار (سال 1341) و سپس تا سال 1345 در اصفهان گذراند. آنگاه وارد دانشگاه تهران شد و ابتدا در رشتۀ فیزیک
ادامه مطلبخط آقا جمال خوانساری و پسرش محمد مومن
خط آقا حسین خوانساری
خط آقا حسین خوانساری
استنساخ ریاض العلماء برای کتابخانه ایت الله بروجردی با خط مرحوم صفائی خوانساری
و این که نسخه اصل بسیار مغلوط بوده و عذرخواهی که .
یادداشت مرحوم صفائی خوانساری که برای مرحوم آقای بروجردی خرید می کرد.
کتابهای خودش از طرف رهبری خریداری شده و به آستان قدس منتقل شد.
حسن صدر حدود سال 1325 ه.ق در اصفهان متولد و در هفت سالگی پدرش فوت کرد. او یکی از فرزندان میرزا محمود خوانساری مشهور به صدرالمحدثین یکی از آزادیخواهان مبارز صدر مشروطیت بود. ملا عبدالله خوانسارى پدر میرزا محمود نیز از واعظان و دینداران معروف بود که در سال 1293 هجرى قمرى وفات یافت.
حسن صدر برادر کوچکتر عبدالحسین صدراز خطیبان به نام اصفهان بود ( نگاه کنید به مقاله عبدالحسین صدر خوانساری و گوشه ی صدری » در آواز»در همین وبلاگ)بود . دکتر حسن صدر تحصیلات مقدماتی را در مدرسه آلیانس اصفهان طی کرد و همزمان به تحصیل علوم دینی هم مشغول شد . او از برادر خود عبدالحسین معرفت بسیار آموخت و گاه همراه او به مجالس سخنرانی می رفت. که این تجربه خوبی برای سخنوری و خطابت بود. در 22 سالگی به تهران آمد و دوره متوسطه را در دارالفنون طی کرد و دوره سه ساله دانشکده حقوق را به پایان رسانید.
درسال 1312 شمسی به سمت بازپرس عدلیه وارد خدمت دولت شد. درسال 1319 شمسی از خدمت دولت کنار رفت و به شغل وکالت دادگستری مشغول شد.
او درسال 1323شمسی رومه قیام ایران را در تهران منتشر کرد. وی از اعضای موثر جبهه ملی
ادامه مطلب
درباره این سایت